کد خبر: 20498
تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۲:۳۵
image-20250911223456-1.png

طبق اقدامات چین، تبت از یک حاشیه غنی از منابع اما غیرقابل دسترس به ذخیره معدنی استراتژیک چین تبدیل می‌شود، آماده برای سوخت‌رسانی به گذار سبز بدون وابستگی به زنجیره‌های تأمین دریایی.

به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ پس از پروژه سد یارلونگ تسانگپو که اوایل امسال اعلام شد، چین به‌تازگی پروژه زیرساختی بسیار استراتژیک دیگری را در تبت آغاز کرده است که تقریباً هیچ‌کس درباره آن بحث نکرده است.با این حال، این پروژه احتمالاً بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد یوان هزینه خواهد داشت، که بسیار بیشتر از کل تولید ناخالص داخلی سالانه تبت (۲۷۶.۵ میلیارد یوان در سال ۲۰۲۴) است.این پروژه یک خط راه‌آهن جدید است که هوتان (هتیان) در استان سین‌کیانگ را به شیگاتسه (شیگازه) در تبت متصل می‌کند، که تقریباً کل طول هیمالیا را در امتداد مرز جنوبی تبت با هند و نپال طی می‌کند.این یکی از گران‌ترین پروژه‌های راه‌آهن خواهد بود که تاکنون در هر جای دنیا انجام شده است، به‌ویژه وقتی به تعداد افرادی که به آن خدمت می‌کند نگاه کنیم: در حال حاضر تنها نیم میلیون نفر در مسیر این خط زندگی می‌کنند - که به استانداردهای چین عملاً خالی است - به این معنی که احتمالاً هزینه آن نزدیک به ۱ میلیون یوان برای هر ساکن محلی خواهد بود.پس چرا چنین خط راه‌آهنی ساخته می‌شود، وقتی هزینه آن بسیار سرسام‌آور و تعداد افرادی که به آن خدمت می‌کند این‌قدر کم است؟زیرا این پروژه به دلایل متعددی بسیار استراتژیک است.استراتژی «احیای قدرت زمینی» چین نیازی نیست به خوانندگان بسیار آگاه خود درباره نظریه معروف «قلب زمین» هالفورد مکیندر یادآوری کنم - ایده‌ای که می‌گوید اوراسیای محصور در خشکی، نه دریاها، در نهایت قدرت جهانی را تعیین خواهد کرد.

برای ۵۰۰ سال، این نظریه به‌طور شگفت‌انگیزی اشتباه به نظر می‌رسید. نظریه رقیب «قدرت دریایی» آلفرد تایرماهان در هر مرحله تأیید شد: هر قدرت بزرگ از سال ۱۶۰۰ یک قدرت دریایی بوده است؛ پرتغال، اسپانیا، هلند، بریتانیا و اکنون آمریکا. حتی معجزه اقتصادی خود چین از طریق تولید ساحلی و تجارت دریایی به دست آمد و امروز، ۹۰ درصد تجارت جهانی همچنان از طریق دریا انجام می‌شود.این ممکن است در شرف تغییر باشد با استراتژی چند تریلیون دلاری چین به نام «احیای قدرت زمینی» (陆权复兴)، که این راه‌آهن بخشی از آن است.همان‌طور که اغلب در مورد چین صدق می‌کند، این کشور رویکردی همه‌جانبه را در پیش گرفته است: مطمئن‌ترین راه برای پیروزی، آماده شدن برای هر آینده ممکن است. اما با سرمایه‌گذاری تریلیون‌ها دلار در اتصال قاره‌ای، چین بیمه‌ای برای چشم‌انداز مکیندر می‌گیرد، با این شرط که اتصال ۷۵ درصد بشریت ساکن در اوراسیا ممکن است در نهایت مهم‌تر از کنترل اقیانوس‌ها باشد. این یک استراتژی به‌طور حیرت‌انگیز گران است که تنها چین می‌تواند آن را امتحان کند: تبدیل شدن به قدرت دریایی غالب و در عین حال بالقوه منسوخ کردن قدرت دریایی. اگر من برنده شوم، تو می‌بازی.این همیشه هسته ابتکار کمربند و جاده بود که، به‌عنوان یادآوری، در آسیای مرکزی آغاز شد: شی جین‌پینگ آن را در آستانه، قزاقستان در سال ۲۰۱۳ اعلام کرد، نه به‌طور اتفاقی در قلب منطقه «محور» مکیندر.انتخاب مکان، کشوری که تا حد ممکن از هر اقیانوسی دور است، پیام بود - چین قصد خود را برای احیای جاده ابریشم (از این رو نام BRI) اعلام کرد، که با زیرساخت‌ها قلب اوراسیا را به هم متصل می‌کند.
این راه‌آهن جدید یک شریان کلیدی جدید خواهد بود که در این شبکه اتصال قلب زمین جریان می‌یابد. این خط تبت را - که به‌عنوان یادآوری، قلمروی عظیمی است که یک‌هشتم چین را پوشش می‌دهد - از طریق سین‌کیانگ به آسیای مرکزی و فراتر از آن متصل می‌کند، و همچنین آن را به راه‌آهن‌های برنامه‌ریزی‌شده‌ای که به نپال و سپس به‌طور بالقوه به هند یا بنگلادش می‌رسند، متصل می‌کند.این بخشی از تلاش گسترده‌تر برای اتصال تبت با بقیه چین و جهان است: همراه با راه‌آهن موجود چینگهای-تبت، راه‌آهن در حال ساخت سیچوان-تبت و راه‌آهن برنامه‌ریزی‌شده یوننان-تبت، یک شبکه ۵,۰۰۰ کیلومتری را تکمیل می‌کند که لهاسا - «بام جهان» - را به یک مرکز لجستیکی غیرمنتظره تبدیل می‌کند. این پروژه‌های زیرساختی لجستیکی صدها میلیارد دلار سرمایه‌گذاری زیرساختی را به کم‌جمعیت‌ترین استان چین (کمتر از ۴ میلیون نفر) که تنها ۳۵ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی سالانه دارد، تزریق می‌کنند: دیوانگی اقتصادی کامل - مگر اینکه شما بازی مکیندر را بازی کنید.همچنین یک جنبه منابع حیاتی هم وجود دارد: فلات چینگهای-تبت به‌عنوان مثال حدود ۳۰ درصد از کل ذخایر لیتیوم روی زمین را در بر می‌گیرد. همچنین سرشار از مس (بیش از نیمی از ذخایر چین)، کروم و عناصر خاکی کمیاب است - دقیقاً مواد معدنی موردنیاز برای خودروهای الکتریکی، باتری‌ها و زیرساخت‌های انرژی تجدیدپذیر. اما این ثروت‌ها از نظر اقتصادی گیر افتاده بودند: هزینه‌های حمل‌ونقل استخراج را غیرسودآور می‌کرد وقتی می‌توان مس شیلی یا لیتیوم بولیوی را ارزان‌تر از طریق دریا حمل کرد. این راه‌آهن این محاسبات را کاملاً تغییر می‌دهد.

ناگهان، تبت از یک حاشیه غنی از منابع اما غیرقابل دسترس به ذخیره معدنی استراتژیک چین تبدیل می‌شود، آماده برای سوخت‌رسانی به گذار سبز بدون وابستگی به زنجیره‌های تأمین دریایی.همان‌طور که اغلب در مورد چین صدق می‌کند، چیزی که در نگاه اول ممکن است به نظر برخی نمونه‌ای عالی از هزینه‌های دولتی بیهوده به نظر برسد - و بدون شک برخی رسانه‌های غربی این ادعا را مطرح خواهند کرد، همان‌طور که به‌طور سیستماتیک با هزینه‌های زیرساختی چین انجام می‌دهند - در واقع تمرینی کاملاً پیچیده در برنامه‌ریزی استراتژیک چندبعدی است.این پروژه راه‌آهن به‌تنهایی حداقل چهار هدف استراتژیک را پیش می‌برد که احتمالاً هر یک به‌تنهایی هزینه را توجیه می‌کند: تأمین پایگاه منابع برای گذار انرژی، ایجاد واقعیات غیرقابل بازگشت در قلمروی مورد مناقشه، محافظت در برابر آسیب‌پذیری دریایی و کمک به کاهش تنش‌های سیاسی دشوار از طریق توسعه اقتصادی.از «۴۰۰ میلیارد یوان برای راه‌آهنی در کوه‌های خالی»، ناگهان روشن می‌شود که این ممکن است در واقع ارزان‌ترین معامله‌ای باشد اگر به‌طور همزمان به جلوگیری از جنگ با هند، محاصره دریایی بالقوه ویرانگر و وابستگی به منابع که می‌تواند جاه‌طلبی‌های فناوری چین را فلج کند، کمک کند. ایالات متحده ۲ تریلیون دلار در افغانستان خرج کرد و هیچ‌چیز به دست نیاورد؛ چین کمتر از یک-سی‌ام آن (۴۰۰ میلیارد یوان معادل ۵۶ میلیارد دلار) را برای تأمین مواد معدنی حیاتی، تثبیت یک مرز، تقویت وحدت کشور و ساخت جایگزینی برای مسیرهای تجارت دریایی هزینه می‌کند.این هزینه‌های دولتی بیهوده نیست - این همان چیزی است که وقتی یک قدرت بزرگ واقعاً درباره آینده خود به‌صورت استراتژیک فکر می‌کند، به نظر می‌رسد

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =

آخرین‌ها